پنجشنبه، آبان ۰۶، ۱۴۰۰

پنج‌شنبه 27 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 16:41

 

بازگشت

مثل خواب می مونه .شاید هم رویا .ولی دوباره قدرت پیدا کردم بنویسم .دوباره تونستم نفس بکشم .با لاخره قفس شکسته شد .خوش حالم .با سختی پیدا شدم .و دیگه نمی خوام خودمو گم کنم .چون حتی پلیس هم نمی تونست منو پیدا کنه .و خودم تونستم این کار رو انجام بدم .پیدا شدم .از اون هوای مه آلود و دودی بیرون زدم تا دوباره نفس بکشم و آزاد زندگی کنم بدون اینکه به کسی احتیاج داشته باشم .دارم یاد می گیرم که خودم باشم .


دارم نوشته های بدون امضا را بایگانی میکنم. انگار بلاگ اسکای جای امنی نیست.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی