پنجشنبه، آبان ۰۶، ۱۴۰۰

اگر که بیهُده زیباست شب / برای چه زیباست / شب / برای که زیباست؟ــ شب و / رودِ بی‌انحنایِ ستاره‌گان / که سرد می‌گذرد. و سوگ‌وارانِ درازگیسو / بر دو جانبِ رود / یادآوردِ کدام خاطره را / با قصیده‌یِ نفس‌گیرِ غوکان / تعزیتی‌می‌کنند / به هنگامی که هر سپیده / به صدایِ هم‌آوازِ دوازده گلوله / سوراخ / می‌شود ؟ اگر که بیهُده زیباست شب / برای که زیباست شب / برای چه زیباست ؟ چه کیفی داره وقتی صبحانه ات تموم شد تازه یادت بیفته که صورتتو نشستی ! چه آدم کثیفی شدم ها ! تا دیدم برادرم با حوله اومده صبحانه بخوره امدم بالا تا به قیافه خوشگلم لبخند نزنه ! دیشب خیلی باد اومد . توی تاریکی چشمهامو تا آخر باز نگه داشته بودم . سایه درختها افتاده بود روی دیوار اتاقم . مثل ارواحی بودند که می رقصیدند . نمی دونم چقدر گذشت ولی دیدم دارم می ترسم . بازم از رو نرفتم و چشم بسته بیدار موندم . صبحم با صدای ماشین آقای همسایه بیدار شدم . خیلی ممنون که نمی ذارن روزهای تعطیلم به بطالت و تنبلی بگذره ! راستی اومدم بگم امروز یه همایش برای آقای شاملو توی دانشکده آب و برق شهید عباسپور ساعت ۲ بعد از ظهر بر گزار می شه .فعلا من برم صورتمو بشورم !!!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی