پنجشنبه، آبان ۰۶، ۱۴۰۰

 داره بارون می آد . قلبم می آد توی دهنم . می دوم توی ایوان . از خوشحالی دلم می خواد جیغ بزنم . بالاخره بارون اومد . موهام خیس می شه . کف پاهام مثل دستهام یخ می زنن. ولی دلم می خود بمونم زیر بارون . تا بشوید دلتنگیم را . ابرها چطوری قطره قطره می شن میان روی سرم ؟ چقدر مهربون شدند . مرسی . وای چقدر بارون خوبه . هر جا بباره همه خوشحال می شن . خدا کنه همه جا بباره . انگار می دونست من منتظرش بودم . از همون هفته قبل . چقدر خوب شد امشب موندم خونه و گرنه نمی تونستم برم زیر بارون . دلم می خواد تا صبح همین طور بارونی بمونم . با اینکه خیلی کم بود ولی خیلی خوب بود . یه جوری غافل گیرم کرد .

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی